به نام او که مرا آفرید ودرسینه ام قلبی گداخته قرار داد

به نام او که دلم را چو مجرمی برای سوختن و خاکسترشدن آفرید

به نام او که آتش عشق را برخرمن هستیم افکند و سرشتم رابا مهروعاطفه پیوند داد

به نام او که مرا سرمست ازباده ی عشق آفرید،دردنیایی که سرشار از مستی و مستانگی است تا از مستی مستان خودپرست به دور باشم

خدایابرایم همچو یک ستاره مباش،دور دست ودست نیافتنی درؤیای شیرین کودکان

دستم را بگیرکه بی تو ،همچوواژه ای گنگ در گوشه ای ازیک برگ از این تاریخ پی در پی ام.