شهادت امام موسی کاظم علیه السلام تسلیت باد

داستانهایی از امام موسی کاظم علی السلام

مرگ گريه كننده قبل از مريض
مرحوم راوندى رحمة اللّه عليه در كتاب شريف خود آورده است :
يكى از فرزندان حضرت ابوالحسن ، امام موسى بن جعفر عليهما السلام ، به نام حسن بن موسى گويد:
عمويم محمّد بن جعفر سخت مريض شد و در بستر مرگ قرار گرفت . خانواده اش و بعضى از دوستان و آشنايان ، اطراف بسترش حضور يافته بودند؛ و از آن جمله برادرش ، اسحاق بن جعفر بود كه بسيار بى طاقتى مى كرد و مى گريست .
در همين بين ، پدرم ، امام موسى كاظم عليه السلام وارد شد و در گوشه اى از اتاق نزديك بستر برادرش ، محمّد بن جعفر جلوس فرمود؛ و پس از دلجوئى افراد، لحظاتى به چهره مريض و ديگر حاضران نگريست و سپس برخاست و از اتاق خارج گشت .
حسن گويد: من نيز همراه آن حضرت حركت كردم و در بين راه به وى گفتم : اهل منزل شما را سرزنش مى كنند، كه برادرت با اين حالت در سكرات مرگ قرار گرفته است و آن وقت شما او را تنها رها مى كنى و مى روى ؟
امام عليه السلام فرمود: اى حسن ! آن كه گريه مى كرد و بسيار اظهار ناراحتى مى نمود، قبل از مريض مى ميرد؛ و مريض خوب خواهد شد و در عزاى برادرش ، اسحاق ناراحتى و گريه خواهد نمود.
حسن افزود: پس از گذشت يكى دو روز، عمويم محمّد بن جعفر خوب و سالم شد و برادرش ، اسحاق سخت مريض گرديد و در بستر مرگ قرار گرفت .
بستگان و آشنايان گرد بستر او جمع شده و مى گريستند و از آن جمله برادرش محمّد بود.
و در نهايت طبق فرمايش امام عليه السلام اسحاق در چنگال مرگ قرار گرفت و از دنيا ررحلت نمود؛ و برادرش محمّد در ماتم و عزاى او گريه مى كرد.
و در حقيقت پيش گوئى امام موسى كاظم عليه السلام صحيح و درست در آمد.

انواع درد دندان و درمان آن
مرحوم كلينى رحمة اللّه عليه ، به نقل يكى از راويان حديث و اصحاب امام موسى كاظم عليه السلام حكايت كند:
روزى در محضر شريف آن حضرت بودم كه آن بزرگوار پيرامون ناراحتى لثّه ها و انواع درد دندان و داروى آن مطالبى بيان فرمود، اينكه : چنانچه دندانت خورده شده و توخالى باشد، چند دانه گندم را پوست مى كنى ، سپس آنها را خيسانده و عصاره آنها را مى گيرى و چند قطره از آن عصاره را داخل آن دندانى كه سوراخ شده است و درد مى كند، مى چكانى .
و آنگاه پنبه اى را به آن آغشته مى نمائى و درون همان دندان قرار مى دهى و به مدّت سه شب اين كار را انجام خواهى داد تا ان شاءاللّه درد آن برطرف گردد، ضمن آن كه بايد بر پشت بخوابى .
ولى اگر دندان خوردگى ندارد و فقط باد در آن افتاده است ، بايد به مدّت سه شب ، دو يا سه قطره از همان عصاره گندم را داخل گوشى كه سمت آن دندان دردناك قرار دارد بچكانى تا ان شاءاللّه به اذن خداوند بهبودى حاصل شود.
همچنين امام موسى كاظم درباره ناراحتى دهان و خونريزى لثّه ها و فشار خون فرمود:
يك عدد حنظله هندوانه ابوجهل كه تازه زرد شده باشد، پيدا مى كنى و آن را در قالب گِل قرار مى دهى و سپس گوشه اش از آن را سوراخ و با چاقو درون آن را به آرامى مى تراشى .
پس از آن ، مقدارى سركه خرمائى كه زياد ترش باشد با آن مخلوط كرده و روى آتش مى گذارى تا خوب بجوشد و مانند شيره گردد.
به محض اين كه سرد شد، به اندازه يك انگشت از آن را برداشته و داخل دهان و لثه ها را خوب به وسيله آن ماساژ داده ؛ و سپس با سركه مضمضه مى نمائى .
و اين روش را چندين مرتبه انجام مى دهى تا ان شاءاللّه ناراحتى لثه ها و دهان برطرف گردد.

مناظره با هارون ؛ و فرق سادات هاشمى و عبّاسى
مرحوم شيخ صدوق و شيخ مفيد و ديگر بزرگان در كتابهاى مختلف حكايت كرده اند:(33)
حضرت ابو الحسن ، امام موسى بن جعفر عليهما السلام در جمع بعضى از اصحاب خاصّ، فرمود:
روزى هارون الرّشيد مرا احضار كرد و چون بر او وارد شدم سلام كردم ، وى پس از آن كه جواب سلام مرا داد؛ گفت : آيا ممكن است دو خليفه از مردم ماليات دريافت نمايند؟!
گفتم : مواظب باش و تقواى الهى را رعايت نما، مبادا سخن بى محتواى دشمنان ما را بپذيرى ، اگر صلاح مى دانى حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله بخوانم !
هارون گفت : مانعى نيست .
اظهار داشتم : پدرم از پدران بزرگوارش ، از جدّم رسول خدا صلوات اللّه عليهم نقل فرمود: همانا چنانچه بدن خويشان با يكديگر تماس پيدا كنند، تحريك و آرامش به وجود مى آورد؛ بنابر اين دستت را در دست من قرار ده ؛ و سپس جلو رفتم و هارون دست مرا گرفت و كنار خود نشانيد و گفت : ديگر وحشتى نداشته باش ، راست گفتى و نيز جدّت راست گفته است ، سكون و آرامش پبدا كردم و دوستى تو در دلم جاى گرفت ، اكنون سئوال هايى را مطرح مى كنم كه كسى پاسخ آن ها را نمى داند، چنانچه جواب صحيحى دادى ، تو را آزاد مى گذارم و پس از اين ، سخن هيچ كسى را بر عليه تو اهميّت نمى دهم .
گفتم : آنچه مى خواهى سئوال كن ، اگر در امان بودم پاسخ مى گويم .
هارون اظهار داشت : چناچه راست گفتى و جواب از روى تقيّه نبود در امان خواهى بود.
و سپس گفت : به چه دليلى شما بر ما ترجيح داده شده ايد؛ و بر ما برترى داريد؟ و حال آن كه ما و شما از نسل عبدالمطّلب هستيم و پسر عمو خواهيم بود.
در پاسخ گفتم : به جهت آن است كه عبداللّه و ابو طالب از يك پدر و مادر بوده اند؛ ولى عبّاس ، مادرش غير از مادر آن دو نفر بود و فقط از جهت پدر يكى هستند.
سپس گفت : چگونه به خود اجازه مى دهيد كه مردم شما را پسران حضرت رسول بنى الرّسول نامند و حال آن كه شماها فرزندان علىّ بن ابى طالب عليه السلام هستيد و انسان از ناحيه پدر به اجداد خود منسوب مى شود و مادر نقشى ندارد؟
در جواب هارون چنين اظهار داشتم : چنانچه رسول اللّه صلى الله عليه و آله زنده گردد و دختر تو را براى خود خواستگارى نمايد، آيا قبول مى كنى ؟
پاسخ داد: بلى .
گفتم : ولى چنانچه از من خواستگارى نمايد، نمى پذيرم .
هارون گفت : چرا؟
جواب دادم : چون من توسّط او متولّد شده ام ، ليكن تو از ديگرى به دنيا آمده اى .
پس از آن ، هارون الرّشيد پرسيد: چگونه خود را ذرّيّه رسول اللّه مى ناميد؛ و حال آن كه ذرارى شخص به وسيله مرد شناخته مى شود و شماها فرزندان دختر رسول اللّه مى باشيد؟
از او خواستم تا از جواب اين سئوال مرا معذور دارد، ولى او نپذيرفت و اصرار ورزيد تا پاسخ گويم ؛ و نيز افزود: شما فرزندان علىّ ابن ابى طالب عليه السلام هستيد؛ چرا خودتان را رئيس و رهبر مسلمين و ذرارى رسول اللّه - صلوات اللّه عليه - معرّفى مى كنيد؟!
در جواب گفتم : به خدا پناه مى برم از شرّ شيطان ، خداوند عيسى عليه السلام را از ذرّيّه حضرت ابراهيم و داود و موسى و سليمان عليهم السلام معرّفى كرده است ، اكنون بگو كه عيسى كيست ؟
هارون پاسخ داد: عيسى پدر نداشت .
گفتم : بنابر اين از طريق مادرش ، مريم از ذرارى انبياء عليهم السلام قرار گرفته است .
و همچنين ما نيز از طرف مادر ذرّيّه پيغمبر خدا مى باشيم ، آيا كفايت مى كنى يا بيفزايم ؟
گفت : توضيح بيشترى بده ؟
گفتم : آن هنگامى كه رسول خدا صلوات اللّه عليه خواست با نصارى مباهله نمايد، اظهار داشت : فقط پسران و زنان و خودمان باشيم و درباره يكديگر نفرين نمائيم ؛ و تنها امام حسن ، حسين ، علىّ و زهراء عليهم السلام را همراه برد؛ پس همانطور كه امام حسن و حسين را فرزند خود ناميد، ما هم فرزند و ذرّيّه او هستيم .
در پايان ، هارون الرّشيد مرا تحسين كرد و گفت : مشگلات و خواسته هاى خود را مطرح نما كه برآورده خواهد شد.
گفتم : اوّلين خواسته من اين است كه اجازه دهى پسز عمويت به حرم جدّش ، كنار اهل عيالش باز گردد؟
در جواب اظهار داشت : بررسى كنيم .
در ادامه روايت گفته شده است كه هارون دستور داد تا حضرت را نزد سندى بن شاهك محبوس نمايند.

برگرفته از سایت شهید آوینی

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.