حرف هایی برای شاد زیستن
چهارشنبه 96/05/11
ارزیابی خویش
آيا در آداب ومعاشرت مشكل داريد؟ شايد فكر مي كنيد كه از آنها كم ارزش تر هستيد. شايد هم به اين نتيجه رسيده باشيد كه سايرين با شما خصومتي دارند و رفتارشان دوستانه نيست. آيا در مواقع عادي كه اتفاق غير منتظره اي هم نيفتاده بدون علت نگران مي شويد و هول مي كنيد؟ شايد تصور مي كنيد دنيايي كه در آن زندگي مي كنيد پر از خصومت و خطر است. شايد هم احساس بكنيد كه مستحق تنبيه هستيد. روانشناسان معتقدند كه اغلب ما خود را از آنچه هستيم كمتر مي پنداريم و خود را زود و ارزان مي فروشيم. فراموش نكنيد كه رفتار و احساس، هر دو ناشي از باور هستند. براي ريشه كن كردن باوري كه مسبب احساس و رفتار شماست از خود بپرسيد. چرا مي خواهم اين كار را انجام دهم و انجام اين كار چه فايده اي دارد؟ .
بنابراين براي ايجاد عادات مطلوب و از بين بردن عادات نامطلوب، بايد با انديشه و عادات منفي برخورد كنيم. پيش خود فكر كنيد كه مي خواهيد به كجا برسيد و دنبال چه هستيد؟ و بعد لحظه اي فكر كنيد كه خواسته شما عملي شده و به آنچه كه مي خواهيد دست يافته ايد و به همين ترتيب مي توانيد به آساني هيجانات مطلوب را در خود ايجاد كرده به طور دائم هدف مطلوب را در ذهن خود تصور و با آن زندگي كنيد. همين عاملي براي دستيابي به هدف مي شود و بار ديگر شادابي و دلگرمي و خوشبختي، خود به خود ايجاد خواهد شد.
توجه داشته باشيد مكانيزم شما همه اش بستگي به اين دارد كه چه اطلاعاتي در اختيار آن مي گذاريد و چه هدفي برايش تعيين مي كنيد. بسياري از ما ناخواسته و بي آنكه منظوري داشته باشيم با توسل به طرز تلقي منفي، شكست را در تصوير ذهني خويش تصوير مي كنيم و در نتيجه هدف هاي ناكامي را در وجود خود مي كاريم. فراموش نكنيد كه مكانيزم خودكار اطلاعات دريافتي را مورد سوال قرار نمي دهد و كاري به صحت و سقم آن ندارد. صرفاً اطلاعات را استخراج كرده نسبت به آن واكنش هاي مناسب نشان مي دهد. اگر كاري را آسان گرفتيد، آسان هم مي شود. علت انجماد شما در كارهايتان و شكست شما اين است كه كارها را بيش از اندازه بزرگ مي كنيد، بيش از اندازه جدي مي گيريد و مي ترسيد كه توان آن را نداشته باشيد. خيلي ها كه در جلسات غير رسمي سخنران هاي خوبي هستند، به محض رفتن پشت تريبون زبانشان بند مي آيد. خيلي ساده است، چرا كه مقهور اندازه هاي بزرگ شده اند. از طرفي نبايد هر اظهار نظري را قبول كنيم. مثلاً دوستي را ملاقات مي كنيد كه مي گويد مثل اين كه امروز حالت خوب نيست. همين خاطر نشان باعث مي شود كه تأثير بدي بگذارد و با خود فكر كنيم كه حتماً حالم خوب نيست. اغلب ما همه روزه در معرض اين طرز تلقيهاي منفي قرار مي گيريم. اگر ذهن ما آگاهانه كار كند اينگونه اظهارنظر را قبول نمي كنيم و در جواب مي گوييم كه نه اتفاقاً خيلي هم حالم خوب است.
برگرفته از وبلاگhttp://yousefamirian.blogfa.com/
نامه امام به دخترش
شنبه 95/03/15
افسوس که عمر این شکسته قلم گذشت و
از قیل و قال مدرسه ام حاصلی نشد جز حرف دلخراش پس ازآن همه خروش
و امروز که از جوانی که بهار یافتن است خبری نیست و بافته های سابق را جز مشتی الفاظ نمی بینم و به تو و سایر جوانها که طالب معرفتند و صیّت می کنم که شما و همه ی موجودات جلوه اویند و ظهورویند،کوشش و مجاهدت کنید تا بارقه ای از آن رابیابید و در آن محو شوید و از نیستی به هستی مطلق رسید.
پس عدم گردم عدم چون ارغنون گویدم کإنّا الیه را جعون.
دخترم"دنیا و هرچه در آن است جهنّم است که باطنش در آخر سیر ظاهر می شود و ماورای دنیا تا آخر مراتب بهشت است که در آخر سیر پس از خروج از حذر طبیعت ظاهر می شود و ما و شما و همه یا حرکت به سوی جهنّم می کنیم یا به سوی بهشت و ملأ اعلا…..
فراز هایی از نامه عرفانی امام به دخترشان در تاریخ24 شعبان المعظم 1404قمری مطابق با5 خرداد 1363 شمسی
در این نامه درس هایی عجیب از عرفان ،اخلاق،عقاید،آیات قرآن…. وحتی اشعار زیبا نهفته است و اگر چه امام رحمة الله علیه این نانه را برای دختر شان نوشته اند ولی در چند جای نامه همه ی جوانان را مورد خطاب قرارداده و به همه وصیّت می کنند.توصیّه می کنم این نامه را حداقل یک باربخوانید
روحش شاد و یادش گرامی باد
سالروز فتح خرمشهر مبارک
دوشنبه 95/03/03
یکی از فرازهای حماسی سخنان امام(ره)
حضرت امام سخنان بسیار زیادی در بعد حماسی دفاع مقدس دارند که هر چه شما بخوانید چیزی جز عزت وبزرگی از آن مشاهده نمیکنید. آن حضرت در یکی از سختترین شرایط جنگ که دشمن به صورت ناجوانمردانه از سلاحهای شیمیایی استفاده میکرد،خطاب به مردم ویاران بسیجی خود میفرمایند: “امروزروز مقاومت است، چنان بر صدام وآمریکا واستکبار غرب سیلی زنید که برق آن چشمان استکبار شدن راکور کند. امروز روز درنگ نیست. امروز روز صیقل انسانیت انسان است. روز جنگ است. روز احقاق حق است وحق را باید گرفت وانتظار آن که جهان خواران ما رایاری کنند بیحاصل است. امروز روز حضور در حجله جهاد وشهادت ومیدان نبرد است. روز نشاط عاشقان خداست. روز جشن وسرور عارفان الهی است. امروز روز نغمه سرایی فرشتگان در ستایش انسانهای مجاهد ماست. درنگ امروز، فردای اسارت باری را به دنبال دارد. امروز باید لباس محبت دنیا را از تن بیرون نمود وزره جهاد ومقاومت پوشیده ودر افق طلیعه فجر تا ظهور شمس به پیش تاخت وضامن بقای خون شهدا بود.”
برای من که در جبهه بودم وحماسه فتح خونین شهر را درک کردم، حالا که این جملات را میخوانم احساس حقارت میکنم. اگر میخواستیم حق این کلمات را ادا کرده باشم، فقط باید شهید میشدیم. انسان احساس میکند ادا کردن حق این قلم، فقط شهادت است. مانند شمشیری که حق آن را اگر بخواهی ادا کنی باید به خون دشمنان خدا آغشته کنی. شهیدان حق امام را اداکردند وما در آغاز راهی هستیم که فقط لطف وکرم خدا ما را به “افق طلیعه فجر” که انشا ءالله ظهور حضرت حجت ابن الحسن المهدی روحی له الفداء است خواهد رسانید. بدون شک مردم ما که لیاقت پیروی از آن امام را داشتند، یاران خوبی برای بقیهالله الاعظم خواهند بود و ما در “انتظاررویت خورشیدیم.
سردار سید علی بنی لوحی از زمره فرماندهان دفاع مقدس
برگرفته از سایت باشگاه اندیشه
چراحجاب؟
سه شنبه 95/02/28
«فاطمه» با دست خود بر گل نوشت
«مقنعه» دارند گلهای بهشت
چهره گل از نظر پوشیده است
«چادر» عصمت به خود پیچیده است
زن کرامت می کند احساس یاس
عشق زیبا می شود در این لباس
گرچه سهل و ساده باشد مثل آب
درک باید کرد معنای «حجاب»
بهره ای از باغ بینایی ندید
هر که زن را دید و زیبایی ندید
حسن زن روشن چو گل در گلشن است
حسن کلی «هو»ست جزءاش در «زن» است
بر «حجاب» خویشتن دل باخته است
عشق هم «چادر» به سر انداخته است
هر زمانی وقت «عصمت» کوشی است
فرصت زیبای «چادر» پوشی است
چیست گل: زن- عطر ریزد «عفت»اش
نیست زیبای زن جز «عصمت»اش
بر نگاهم داغ بینایی نگر
گلشن عشق است زیبایی نگر
گل: زن است و زن:گل و گل طاهر است
«عصمت» زن در «حجاب»اش ظاهر است
خواهرم! در «عصمت» و «عفت» بکوش
بهترین گل می شوی «چادر» بپوش
«مقنعه» زیبنده بر روی همه ست
«مقنعه»، «چادر» حجاب «فاطمه» ست
«چادر» تو چون لباس شبنم است
یادگار حضرت گل، «مریم» است
غنچه را از حسن خود جوشانده ای
برگ گل بر جسم خود پوشانده ای
چادرت تن دور از آتش کرده است
«حضرت زهرا» سفارش کرده است
نیست بهر عصمت «چادر» کفاف
با نگاهت حفظ کن درس «عفاف»
خواهرم! کاری خدایی می کنی
با «حجاب»ات پارسایی می کنی
کوچه ها از چشم «نامحرم» پر است
حافظ گل در خیابان «چادر» است
خواهرم! از دین «وقار» آموختی
با «حجاب» خود «ثواب» اندوختی
در ثواب «چادر» تو صد صواب
اسلحه بر قامتت باشد «حجاب»
چشم «نامحرم» ترا هرگز ندید
«چادر» تو حافظ خون «شهید»
دیده ام در متن شب رنگین کمان
ماه را «چادر» به سر در آسمان
غرق عصمت- غرق زهد و عفت اند
«بانوان شیعه» شعر خلقت اند
خواهرم! احساس را چون یاس کن
یاس را شرمنده از احساس کن
فاش- زیبایی مکن بهر همه
ای گل سرخ بهشت «فاطمه»
کشف زیبایی ست کاری اعظم است
این هنر مخصوص چشم «محرم» است
ای برای «حضرت زهرا» کنیز
مادر من- خواهر من- ای عزیز
شجاع الدین ابراهیمی
با رهبرم
سه شنبه 95/02/28
رهــبر من نور چشمان من است عشـــق او آيين و ايمان مـن است ذوالــفقار حيدري در دســــــــت او طاعتــش ميثاق و پيمان من است سيـــدي از نسل پـاك فاطمه(س) هـــم ز نسل شير يزدان من است در ولايـــــــــــت وارث آل نبي (ص) جانشـــــــيني از امامان من است همــــــچو مه تابد به قلب شيعيان نائب خــــــورشيد پـنهان من است در هــــــــدايت سوي حق آرد مـرا اين هـدايت سمت قرآن من اسـت دوستانش دوست مي دارم همي دشــمن او دشمن جان من است جانم فدای رهبر
اللـهم كلّ وليك الفرج